Friday, September 17, 2021

If I hadn't met you

یه سریال اسپانیایی که از نتفلیکس می‌بینم. تقریباً نصف سریال رو دیدم. فیلمی علمی-تخیلی با درامی عشقی. من می‌گم اسپانیایی ولی اگر فیلم رو در اینترنت جستجو کنیم، اصرار داره که فیلم کاتالونیایی هست. به هر حال تا زمانی که کاتالونیا از اسپانیا جدا نشده، ما خارجی‌ها یک کشور می‌شناسیم، اسپانیا.

داستانی علمی-تخیلی که با یک درام عشقی آمیخته شده. عاشق و معشوق فیلم، بیست ساله نیستند؛ روابط خارج از ازدواج ندارند، با چندیدن نفر سَر و سِرّ ندارند. یک سریال کاملاً خانوادگی، که سوال‌های فلسفی در ذهن ایجاد می‌کنه و همین نکته جذابش می‌‌کنه، نه هنر پیشه‌های سوپر سکسی با نمایش روابط خصوصی‌شون. اگر بخوام مقایسه بکنم با سریال SEX/LIFE که از نتفلیکس چند وقت پیش دیدم؛ سریال اخیر رو می‌شه گفت ترکیب یه فیلم نیمه پورنو ست با یه داستان عشقی. ولی If I hadn't met you یه سر و گردن فراتر از اون‌ه. اگر باقی کشورها هم مجال این رو داشته باشند که فیلم‌هاشون رو نمایش بدن، هالیوود سقوط می‌کنه!

سریال رو می‌شه تو اینترنت پیدا کرد، برای همین از توضیحش می‌گذرم. فیلم‌های با مضمون بازگشت به گذشته (یا آینده) چیز جدیدی نیست. و همیشه هم همین مطرح بوده که در گذشته چیزی رو تغییر بده که در آینده (که می‌شه زمان حال فیلم) اون اتفاق بد نیافته. نمونه‌ی مشهورش هم back to the future. ولی فرقی که این سریال با باقی فیلمهای با این مضمون داره، خیر و شری وجود نداره که خیر برگرده به گذشته و شر رو تغییر بده تا امروز وضعیت برای خیر بهتر باشه. اتفاقی افتاده و خانواده‌ای از هم پاشیده. برگشت به گذشته چیزی رو در امروز تغییر نمی‌ده، زمان حال فیلم در هر حال ادامه خواهد داشت بدون تغییر. برگشت به گذشته، برگشت به دنیایی موازی دنیای کنونی‌ست که در آن دنیا هر تغییری منجر به پیدایش یک دنیای دیگه خواهد داشت که سرنوشت آدم‌های اون دنیا متفاوت خواهد بود و نه الزاماً بهتر یا بدتر از دنیایی که فیلم با اون شروع شده. و این نکته رو یاد آوری می‌کنه که هر تصمیمی در زندگی، هر چند در ظاهر کوچک و شاید بی‌اهمیت، چه تاثیر بزرگی می‌تونه در آینده داشته باشه.

مثلاً اگر تو به موقع قرص‌های پدرت رو به دستش برسونی، جلوی مرگش رو می‌گیری. و وقتی که پیشنهاد مدیریت بهت می‌شه با کمال میل قبول می‌کنی. ولی با قبول این پیشنهاد با همسرت که عاشقش هستی، اختلاف‌های عمیق پیدا می‌کنی و یک زندگی‌ از هم پاشیده‌ی بدون عشق با رابطه‌ی خارج از ازدواج داری. و در نهایت هم همون اتفاق شوم می‌افته. ولی برگردیم به گذشته. چون عجله داری که بچه‌ها رو به مدرسه برسونی، فرصت نمی‌کنی که قرص‌های پدرت رو بهش برسونی و پدرت می‌میره. در حالی که از فوت پدر افسرده هستی، بهت پیشنهاد مدیریت می‌شه. چون از نظر روحی آشفته هستی و نمی‌خوای کسانی رو که دوست داری از دست بدی؛ در جا پیشنهاد رو رد می‌کنی. با همسر و بچه‌هات زندگی عاشقانه‌ای داری و یک زندگی معمولی تا زمانی که اون اتفاق شوم زندگی‌ت رو از هم می‌پاشونه. حالا این سوال در ذهن مخاطب ایجاد می‌شه، کدام بهتر است؟ داشتن یک زندگی مرفه، با جایگاه اجتماعی بالا و درآمد زاید؛ ولی با روابط پنهان و بدون عشق. یا یک زندگی معمولی با عشق. که در هر دو حالت هم با یک اتفاق هر دو زندگی به پایان می‌رسه؟ واقعاً کدوم بهتر هست؟ ما که جلوی مرگ و نابودی رو نمی‌تونیم بگیریم؛ آیا عاشقانه زندگی کردن با کسانی که دوستشان داریم بهتر هست؛ یا در تنهایی بدون عشق؟


پی‌نوشت: پایان سریال تقریباً همون چیزی بود که حدس زده بودم، ولی باز هم غافلگیر شدم. در جای جای سریال اشاراتی داره که باید منتظر چه چیزی باشیم. مثلاً برای اولین بار که مرد به گذشته می‌ره، خودش رو در حال سیگار کشیدن می‌بینه در حالی که در آن زمان  چند سالی بوده که سیگار نمی‌کشیده. یا چند بار پیر زن دستش رو پیش می‌بره که موهای مرد رو نوازش کنه ولی دستش رو پس می‌کشه. 

چه چیزی من رو در انتهای این سریال غافلگیر کرد و به نظرم همین نقطه‌ی قوت این سریال در مقابل فیلم‌ها سریال‌های مشابه هست. در طول سریال، تمام ماجراها از دید مرد اتفاق می‌افته. این مرد داستان هست که راوی ماجراها هست، این مرد هست که عاشق خانواده هست، ولی با یک اشتباه یا یک خودخواهی؛ خانواده‌اش دچار حادثه می‌شوند و از دست می‌روند. مسئولیت همه چیز بر شانه‌ی مرد هست. و اگر هم زن در این داستان موفق هست، زمانی‌ست که از هم جدا شده‌اند که زن توانسته به دنبال خوانندگی برود و مشهور شود. یعنی جوری داستان پیش می‌رود که مطابق سلیقه‌ فمنیست‌ها نیست. ولی در پایان، همون طور که انتظار داشتم، پیرزن همان زن جوانی‌ست که کشته شده و حالا داستان را برای اولین بار (و آخرین بار) از دید زن می‌بینیم.

در دنیای موازی که پیرزن از آن آمده است، زن فیزیکدانی شده که برنده‌ی جایزه‌ی نوبل هست، در امریکا زندگی می‌کند وهزینه‌ی زندگی را او تامین می‌کند، دو بچه هم دارند. و در مقابل مرد کسی‌ست که زندگی‌ش وابسته به زن است، از طریق ازدواج با زن توانسته وارد امریکا شود و زندگی کند. نکته‌ی جالبی هم که دارد، با تصمیم زن هست که شوهر و بچه‌ها در یک تصادف رانندگی از بین می‌روند. گویا در زندگی هر کسی که بار اقتصادی زندگی را بر دوش دارد هموست که باقی مسائل زندگی هم بر دوش اوست. چیزی که مرا غافلگیر کرد تضاد نمایش یک زن در دو دنیای موازی‌ست.

Saturday, February 27, 2021

Trial By Fire

 مشخصات فیلم در IMDB . فیلم بر اساس یک اتفاق واقعی ساخته شده. خلاصه‌ی داستان فیلم، ماجرای محکومیت و اعدام کسی‌ست که متهم شده به قتل سه فرزند خردسالش.

برای فیلمی که در سال 2018 ساخته شده باشه، افکت‌های کامپیوتری آتش سوزی خیلی دور از انتظار هست. ولی داستان ناعادلانه بودن دادگاه، شهادت‌های غیر واقعی و پیش داوری‌های نادرست و اعدام یک نفر به جرمی که مرتکب نشده؛ داستانی‌ست که همیشه بوده و هست و خواهد بود. نه ربطی به کشور خاصی و منطقه‌ی خاصی داره و نه ربطی به دوره و زمانه‌ی خاصی. چیزی که متمایز می‌کنه این داستان رو؛ این واقعیت که در بعضی جاها می‌شه راجع به ناعادلانه بودن دادگاه فیلم بسازی و در بعضی جاها نقد کردن روند دادرسی و ... خودش می‌تونه عواقب سنگینی در پی داشته باشه.

Saturday, July 11, 2020

در باب تلویزیون‌های هوشمند

با پیدایش تلویزیون‌های هوشمند، اصطلاحی که برای تلویزیون‌هایی که قابلیت اتصال به اینترنت را دارند؛ کانال‌های سرگرمی و برنامه‌های تلویزیونی متحول شدند. تا حدود 30 سال پیش پخش برنامه‌های تلویزیونی به صورت امواج بود که بُرد محدودی هم داشت. شهرهای مرزی ایران می‌توانستند از  برنامه‌های کشورهای همسایه استفاده کنند.
با پیدایش ماهواره، تقریباً هر کسی در هر جای دنیا، امکان دریافت برنامه‌های هر کشور دیگری را داشت. بعد از آن هم امواج دیجیتال آمد که آنتن‌ها را کوچکتر و تنوع برنامه‌ها و کانال‌ها را گسترده‌تر کرد. دیگر هر کسی با یک دوربین در اتاق خانه‌اش امکان پخش برنامه‌ی ماهواره‌ای داشت.
در حال حاضر با گسترش اینترنت، احتیاج به آنتن ماهواره نیست. یک خط اینترنت، یک اپلیکیشن و دنیای بی‌پایانی از کانال‌ها و برنامه‌های سرگرم کننده.

اپلیکیشن‌های فارسی هم از این قافله دور نمانده‌اند. برخی فیلم‌های سینمایی بیش از 50 سال پیش را هم در آرشیو خود دارند. که چندتایی که من دیدم، واقعاً وقت تلف کردن هست. صدای بی‌کیفیت که هیچ صحبتی قابل فهم نیست. ترکیب دوبله‌ی فارسی قدیمی، به مدت چند ثانیه و بعد صدای اصلی دوبله نشده! بعد از حدود یک ساعت دیدن فیلم ترکیبی از سر درد و گوش درد و تهوع داشتم! این در مورد یک فیلم خیلی قدیمی بود که با شوق شروع کردم به دیدن.
فیلم دوم هم یک فیلم نسبتاً جدید بود. گویا دوبله این فیلم توسط صدا و سیمای ج.ا. تهیه شده بود. چون نه سر داشت و نه ته، و فیلم سینمایی هم تبدیل شده بود به فیلم کوتاه.

خلاصه این که دیدن فیلم‌های دوبله شده‌ی فارسی، چه جدید و چه قدیمی، تجربه‌ی خوش‌آیندی نبود. و ترجیح می‌دهم از همن نتفلیکس فیلم به زبان اصلی ببینم.

یکی امروز به من می‌گفت تو که زبان انگلیسی‌ت خوب نیست چه اصراری داری که کتاب به زبان انگلیسی بخوانی؟ گفتم وقتی که قرار باشه از ترجمه چیزی نفهمم، یا کتاب ترجمه شده به عمد یا سهو تغییر داده شده باشه؛ ترجیحم این هست که کتاب انگلیسی بخوانم چون در هر صورت یه مقدار می‌فهمم! البته خیلی هم خوشحالم که دوستانی دارم که کمک می‌کنند نقاط ضعفم را بفهمم.

Saturday, September 14, 2019

لِرد

مشخصات و خلاصه فیلم لِرد را اینجا می‌توانید ببینید.

چند دقیقه قبل داشتم نوشته‌ی خشم و هیاهو را می‌خواندم. و فکر کردم که چرا مطرح کردن بعضی مسایل در سینمای ما خیلی حساس هست و برخی دیگر هیچ حساسیتی ایجاد نمی‌کنه!

اگر فیلمی نیروی انتظامیِ مملکت را به سخره گرفته و کوچکترین هوش و درایتی از آنها نمایش نمی‌ده، و این کار هم خیلی صریح و واضح انجام شده؛ هیچ اعتراضی و واکنشی در پی نداره. در این فیلم گویا نیروی انتظامی جمهوری اسلامی جوری نمایش داده می‌شه که گویااصلاً کاری با قتل و جنایت ندارد!

ولی در لرد، که هر حرف و حدیثی با هزار لفافه و اما و اگر گفته می‌شه و ببینده خیلی از صحنه‌ها و گفتگوها را خودش درذهنش باید خیال پردازی کنه، دچار این همه حاشیه می‌شه.

Therteen Reasons Why(2)

هر چقدر که فصل اول این سریال سرگرم کننده بود، فصل دوم حوصله سر بر هست.  در فصل اول ماجرای خودکشی یک دختر بود. در فصل دوم باز کردن ماجرای خودکشی بود. در فصل سوم قتلی (یا خودکشی) اتفاق افتاده.

موضوع هر قسمت اینه که مقتول یک نفر رو اذیت کرده، و این می‌تونه دلیلی باشه برای مظنون بودنش. آخر قسمت معلوم می‌شه مظنون از سر تقصیر مقتول گذشته  و بی‌خیال شده.
شاید برای یکی دو قسمت این کلک برای جذب بیننده جالب باشه، ولی بعداً حوصله سر بر می‌شه، چون می‌دونی که تو این قسمت هم قرار نیست اتفاق خاصی بیافته.

Saturday, April 6, 2019

Sex Education

این سریال رو جدیداً شروع کردم. برنامه‌ای نیست که خانوادگی بشه دید. صنعت فیلم و سریال سازی با شتاب زیادی به برداشتن مرزها پیش می‌ره و نمایش هر صحنه‌ و هر قسمت از بدن انسان داره به یک چیز عادی تبدیل می‌شه.

این سریال برای پدر و مادرها، و حتی نوجوان‌ها (یا به قول فرنگی‌ها تین‌ایجرها) آموزنده‌ ست. هم از نظر رابطه‌ی جنسی و هم تربیت و رفتار با بچه‌های نوجوان و مشکلاتی که پدر و مادرها در این مورد دارند. البته مشکلاتی که برای نوجوانان در این سن وجود دارد، شکل و نوعش برای ما (به هزار و یک دلیل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و ...) متفاوت هست.

به هر حال، ماجرای سریال، رابطه‌ی عاطفی پسر 16 ساله با یک دختر 17 ساله ست. این دختر و پسر کاسبی راه انداخته‌اند. پسر مشاوره می‌دهد و دختر مشتری جذب می‌کند.

زمان کودکی و نوجوانیِ ما، اگر در فیلمی پستان زنی نمایش داده می‌شد، فیلم برای 18 سال به بالا بود. ولی در این سریال، حتی نمایش واژن (البته نه به صورت نمای نزدیک، ولی به قدری واضح که قابل تشخیصی است) هم انجام شده است.
از طرف دیگر در انگلستان که داستان سریال در آن می‌گذرد، داشتن رابطه‌ی جنسی زیر 16 سال، یا یکی زیر 16 سال و دیگری بزرگتر هم یا نشان داده می‌شود و یا گفته می‌شود که طبق قوانین همین کشور قانونی نیست. و کلاً این سریال هم برای بالای 16 هست! یکجای در سریال هم از پسری پرسیده می‌شود که اولین رابطه‌ی جنسی‌ای که داشتی در چه سنی بود و گفت در 14 سالگی.

وتفاوت‌های فرهنگی ما و آنها از کجا تا به کجاست.



Sunday, June 10, 2018

The 100

این سریال تشابهی به Lost In Space دارد. در این سریال هم بر اثر جنگ اتمی زمین غیر قابل سکونت شده و عده‌ای با سفینه به فضای خارج از زمین گریخته‌اند و به مدت صد سال در یک ایستگاه فضایی ساکن شده‌اند. سریال از زمانی آغاز می‌شود که ساکنان ایستگاه فضایی 100 نفر از فرزندان خود که از بزه‌کار تا نخبه در بین آنها قرار دارد به زمین می‌فرستند تا بررسی کنند که زمین قابل سکونت شده یا نه.
این سریال خیلی، شاید بیش از حد لزوم؛ خشن هست. این خشونت، مخصوصاً فصل اول سریال؛ برای من شوکه کننده بود. یک دلیل این که این سریال خیلی خشن به نظر می‌آید، شاید به این دلیل است که کشتن به دست بچه‌های نوجوان یا کودک صورت می‌گیرد، چیزی که در کمتر ‌‌فیلمی دیده شده. نمی‌دانم به خشونت در این سریال عادت می‌کنیم یا این بچه‌ها بزرگتر می‌شوند و یا واقعاً از خشونت سریال کم می‌شود، هر چه که هست از فصل دوم سریال لطیف‌تر می‌شود.
از این جهت که این سریال بر این موضوع تاکید دارد که ما اول و آخر به زمین وابسته‌ایم، چه خوب و چه بد؛ همه باید روی همین زمین زندگی کنیم و همدیگر را تحمل کنیم؛ نکته مثبت فیلم است.
اگر قرار بود که من این سریال را بسازم، شاید به جای این همه خشونت، به این می‌پرداختم که آیین‌های دینی و مذهبی چگونه و از کجا نشات گرفته‌اند. مثل ایده‌هایی که اریک فون دنیکن و امثالهم سعی در اثبات آن دارند.